پرسیدم از هلال چر قامتت خم است ؟ آهی کشید وگفت که ماه محرم است
گفتم که چیست ماه محرم به ناله گفت : ماهی که خلق جمله افلاک در غم است
گفتم برای که بفغان داد این جواب ماه عزای اشرف اولاد آدم است
این ماه گشته کشته کشته به صحرای کربلا سبط رسول تشنه لب این غم مگر کم است
آید به سوی خلق ز یزدان همی پیام نیلی ببرکنید که ماه محرم است
در خلد حوریان همه سیلی به رو زدند در عرش قدسیان همه چشمان پر ازنم است
زهرا سیاه بر سر و حیدر زند به سر در این عزا رسول خدا قامتش خم است
در کربلا به چشم بصیرت نظر نما بنگر هنوز زینب و کلثوم در غم است
گوید سکینه گشته یتیمی نصیب ما در روزگار درد یتیمی مگر کم است